از کلاس درس تا سنگر| مسیر زندگی شهید «فاضل امجدیان»
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید«فاضل امجدیان» فرزند جمشید، سوم اردیبهشت ۱۳۴۲ در روستای سهنله از توابع شهرستان سنقر کلیایی، در خانوادهای مذهبی و پرتلاش دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در همان روستا گذراند و برای ادامه تحصیل راهی شهرستان سنقر شد. در کنار تحصیل، حرفه برقکشی را آموخت و به منظور کمک به معیشت خانواده، به این کار مشغول شد. با اینکه علاقه زیادی به ادامه تحصیل داشت، بنا بر شرایط زندگی، آن را ناتمام گذاشت و در اداره برق سنقر مشغول به کار شد. روحیهای مهربان، خندهرو و خستگیناپذیر داشت و از هیچ فرصتی برای خدمت به نیازمندان دریغ نمیکرد.
شور انقلابی و جستجوی حقیقت
با اوجگیری انقلاب اسلامی، شهید فاضل نیز در کنار مردم انقلابی در پخش اعلامیهها و شرکت در تظاهرات فعال بود. عطش دانستن مفاهیم دینی و آگاهی از اوضاع زمان، باعث شده بود تا با عموی خود، حجتالاسلام شیخ محمد امجدیان، رابطهای نزدیک و معنوی داشته باشد. هر بار که عمو به روستا بازمیگشت، فاضل با ادب و تواضع نزدش میرفت و خواستار موعظه و راهنماییهای دینی میشد.
تولد همراه با نهضت، نامی با سرنوشت روشن
فاضل در همان روز آغاز نهضت امام خمینی در سال ۱۳۴۲ به دنیا آمد؛ روزی که زمزمههای قیام اسلامی در سراسر کشور طنین انداخت. گویی این همزمانی، سرنوشتی متفاوت برایش رقم زده بود. در مراسم نامگذاری شب هفتم تولدش، از میان سه نام «فاضل»، «عطا» و «یاور»، قرعه به نام «فاضل» افتاد؛ نامی که معنای "صاحب فضیلت" دارد و چه زیبا، سرانجام او نیز با فضیلت شهادت آراسته شد.
از آموزش تا شهادت در جبهه کوشک
با وجود اینکه برادر بزرگترش، عادل، به خدمت سربازی فراخوانده شده بود، فاضل نیز داوطلبانه به خدمت رفت. دوره آموزشی خود را در عجبشیر گذراند و سپس به پادگان بیرجند و از آنجا به جبهه اعزام شد. در مدت چهار ماه حضورش در جبهههای جنوب، روحیهای سرشار از شور ایمان داشت و نامههایش گواهی از بلوغ معنوی و عمق فکری او بود.
در آخرین نامهاش که در هشتم آبان ۱۳۶۱ از جبهه برای عمویش ارسال کرده بود، ضمن طلب حلالیت، از کمکاریها پوزش خواسته و آمادگی خود را برای هرگونه فداکاری اعلام کرده بود.
سرانجام در عملیات منطقه کوشک، در راه دفاع از اسلام و میهن، به فیض عظیم شهادت نائل آمد و پیکر پاکش با خون شهدای کربلا آمیخت.
اشعاری که حکایت از عروج داشتند
در وصف شهادتش، سرودهای بهیادگار مانده که گویای روح بلند و سرنوشت افتخارآمیز اوست:
دوش پیر خرد عشق به باغم آمد بوی عطر گل وحدت به دماغم آمد
خبری داد که توفیق نصیبم گردید شربت شهد شهادت به ایاغم آمد
روی قبرم می نویسید جوان ناکام کامیابم که شهادت به سراغم آمد
انتهای پیام/